باران منباران من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

باران عشق زندگی

من مامان باران اینجا خاطرات شیرین کودکشو ثبت می‌کنم به امید روزی که از دیدنشون لذت ببره

عروسی و سفر

اواسط مرداد عروسی مهدیه جون بود و شب عروسیشون ما یه سفر یک روزه به نایین و اصفهان داشتیم برای کار بابا و بعد هم یه استراحت چند ساعتی کنار سی و سه پل و به علت علاقه شما به حیوانات ،تصمیم گرفتیم بریم باغ پرندگان ،که اونجا هم تعطیل بود و یه شهربازی اونجا بود که رفتیم ،وکلی بازی کردیدی و بعد هم برگشتیم به همین سادگی ......( البته لازم به ذکر هست که بگم تا به حال چند بار جاهای دیدنی اصفهان رو دیدی) از اونجایی که علاقه ای به عکس گرفتن نداری عکسای عروسی که خیلی کم هستند و عکسای اصفهان  که ادامه مطلب میتونی ببینی................   شب حنابندان   مسجد جامع شهر نایین که خیلی هم زیبا بود   ...
17 مرداد 1394

تولد شش سالگی

از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد شتاب تبیدن قلبم فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد میزنند و من اوج عشق خود را در پستوی زمان حس نمیکنم تولدت مبارک   باران عزیزم تولدت مبارک عشقم الان ساعت تقریبا 4 صبحه و خواستم که در اولین ساعات روز تولدت وبلاگت رو آپ کنم، امروز قرار بود که تولدت رو خیلی ساده و سه نفره برگزار کنیم و از اونجایی که برنامه ریزی های من حرف نداره یک تولد پر ماجرا و جالب داشتی و البته منم کلی سوپرایزت کردم و این میزان به حدی و که از ذوقت گریه ت گرفت قربون اون دلت برم که انقدر برای خودت هیجان درست میکنی. من صبح که شما خواب بودی رفتم هم برات کادو خریدم و هم...
7 مرداد 1394
1300 21 13 ادامه مطلب
1